بدون عنوان
دیروز توی مراسمی ینی جشن عروسی دختر همسایمون بودم عروس اخر همسایمون بیشتراز هشت ساله ازدواج کرده بچه دار نمیشه خدایا یه غصه ای تو چشماش بود یاد اونروزای خودم افتادم خیلی دلم گرفت ینی این منم ؟خدایا باورم نمیشه کرمتو شکر.همه عروساو دختراش باهم میرقصیدن اون کز کرده بود چقد میفهممش.دوستی میگه چیاکشیدی میگم بهتره بگی چیا نکشیدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی