پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 30 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
بابا بابا ، تا این لحظه: 50 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
مامان ناهیدمامان ناهید، تا این لحظه: 49 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
علی اصغرعلی اصغر، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات دردانه ام علی اصغر

بدون عنوان

پسرم سلام امشب شام مهمون پدربزرگ به قول خودت حاجی بودیم.موضوع این بحث اینه که من اصلا قدر تورو ندونستم.برای خودم متاسفم.هموناییکه بیس سال تموم هرروز بیشتر از بیست بار یاداوری کردن که من بچه ندارم الانم دارن یاداور میشن که چنین روزایی رو من داشتم.جاریم میگه من وقتی زایمان کردم کسی نیومد بیمارستان عیادتم.میگم نمیزاشتین بیام که مبادا به قول خودشون که خرافاتین چله من اونو بگیره.یادمه وقتی حمید دنیااومد من شبو خونه پدرشوهرم بود همشون تک به تک رفتن بیمارستان منو نزاشتن برم.انگار یه بیماری مسریه که بهشون سرایت میکرده.اونا فکر دومی بودن که نکنه نیاد من توی اولیشم مونده بودم.بدترازهمه اینکه انکار نکرد که اینطوری نبود باکمال پرروی توی چشام نگاه میکرد....
6 شهريور 1395

بدون عنوان

دوستی میپرسه چیا کشیدی بهتره بگیم چیانکشیدم.نمیدونم چراخاطرات تلخ اون زمان ازیادم نمیره.دوست دارم فراموش کنم نمیتونم.بخاطر حرفاوشماتتای مردم دچار بیماری اعصابوروان شدم بیماری قلبی گرفتم.این یه کلمه که تامیشنیدن نازایی دارم گناه از کیه.زجرم میداد مگه من مقصر بودم انگشت نمای مردم بودم توی مجالس. طوری شده بود که فک میکردم نمیتونم درست راه ببرم میون مردم میفتم.
28 مرداد 1395

بدون عنوان

دیروز توی مراسمی ینی جشن عروسی دختر همسایمون بودم عروس اخر همسایمون بیشتراز هشت ساله ازدواج کرده بچه دار نمیشه خدایا یه غصه ای تو چشماش بود یاد اونروزای خودم افتادم خیلی دلم گرفت ینی این منم ؟خدایا باورم نمیشه کرمتو شکر.همه عروساو دختراش باهم میرقصیدن اون کز کرده بود چقد میفهممش.دوستی میگه چیاکشیدی میگم بهتره بگی چیا نکشیدی.
28 مرداد 1395
1